مجال مقال
پاورقی هایی از داریوش سعدین
رویش ناگزیر جوانه
پیشنهادی به سبزها جهت مشارکت چشمگیر در روز درختکاری

پس از مشاهده شرایط حاکم بر خیابانهای تهران در بیست و دوم بهمن ماه که مانع شکل گیری اجتماعات اعتراضی جنبش در وسعت پیش بینی شده گردید ، لزوم ارجاع به شکل دیگری از ابراز اعتراضات احساس می شود. هر چند که راهپیمایی نیز بعنوان شکلی از تظاهرات اعتراضی در صورت لزوم و یا مساعد بودن موقعیت همواره گزینه ای موجود و موثر می باشد.
در این باب علاوه بر آنچه رفته ، با نظر به ماهیت روزهای پیش رو آکسیون جدیدی در جهت تداوم تظاهرات معترضانه قابل توجه می باشد.
در تقویم رسمی ایران روز پانزدهم اسفند به عنوان «روز درختکاری »نامگذاری شده است.
فرهنگ ملی و البته عمده مذاهب رایج سرزمین ما ایرانیان درختکاری را نیک دانسته و بلکه ستایش می کنند.
بنابر آنکه روز درختکاری مدتهاست توجه عمومی چندانی را معطوف به خود نمی کند و البته ماهیتا مجال فراگیر و منعطف از خصوصیاتش می باشد، می توان با بهره برداری از وجاهت ارزشی و نمادینش طی مشارکتی چشمگیر، عمومیت و اتحاد جنبش سبز را به رخ سرکوبگران کشید.
ماهیت درخت کاری و قطعیت انتظار جهت ثمر دهی و تنومندی درخت ،خود مُبلغ امیدواری است و چنان تشابهات بلا انکاری میان جنبش ما و درخت مقرر است که اشتراک در سبزی رنگشان و امید به نوید آبادانی فردا مختصری از این مشابهات نمادین می باشد.
ما می توانیم ایران سبز را با کاشتن درخت سبز و با یاد داشتن شهیدان سبز اندیش بسوی فردای امید بدرقه کنیم.
اما در ذیل مختصرا دلایل دیگری حول این آکسیون پیشنهادی ارائه می شود.
1- آن چنان که بارها گفته شده جنبش ما جنبش حقوق مدنی است و با پیگیری حقوق حقه در جستجوی شرایط مطلوب بر آمده تا ایران جایی بهتر برای زیستن شود. درختکاری ، فردایی سبز را در ایرانی سبز ترسیم می کند.
2- ما ثابت می کنیم که خشونت طلب نبوده و نیستیم و برخوردهای منفعلانه یا بعضا قهر آمیز جنبش سبز تنها واکنش دفاعی متناسبی با عملکرد نا مطلوب حاکمیت جائر بوده است.
3- در خفقان حاکم بر فضای عمومی شهرها جنبش عرصه ای فراختر ، کم هزینه و البته فراگیر در بعد جمعیتی و جغرافیایی می گشاید که نه تنها نمایانگر وسعت حامیان جنبش و اتحاد آنان در سراسر ایران می باشد بلکه خود نمایشی از پایبندی جنبش به ارزشهای عمومی نیز است.
4- بواسطه حضور سبزها در روز درختکاری که منحصرا آکسونی بدون خشونت می باشد منطق برخورد ددمنشانه حکومت کم رنگتر شده و در پناه مجالی که سبزها در کنار دیگر مردم بیرون از حلقه سبز جهت تبادل کلام و نظر بدست می آورند ،استدلالات کلامی مستحکمی مبتنی بر ماهیت صلح طلبانه فعلیت درختکاریشان را در اختیار خواهند گرفت که می تواند جنگ روانی رسانه های رژیم را تا حدودی مقابله کند.
5- هر عکس العمل رژیم سرکوب ، خواه با مماشات و یا تقابل مطلقا قابل مصادره تبلیغی به سود جنبش سبز می باشد.
6- جنبش می تواند در این استراتژی بازکردن دریچه های تازه جهت حمایتهای بیشتر ملل مختلف را پیگیری کند.
7- اثبات خشونت ناطلبی جنبش سبز مانع مستحکمی در برابر حرکتهای رادیکال می شود. حرکتهای رادیکال لاجرم نتایج نا مطلوبی چون خونریزی را به هر دو سوی جبهه تحمیل می کند.
8- درختکاری می تواند اولین فعالیت سبز کسانی باشد که بواسطه زندگی در شهرهای کوچک و یا احتراز از فضای خشونت آمیز تا کنون علی رغم میل باطنی و لاجرم خود را فارغ از کنشگری به سود جنبش سبز دیده اند .

در صورت پذیرش این پیشنهاد از سوی بدنه جنبش باید یاداور بود که جنبش در پانزدهم اسفندماه به نقطه عطفی خواهد رسید که پس از آن واژه ها و اصطلاحاتی همچون « جنبش حقوق مدنی» ، «سازمان راه سبز امید» و «پیگیری های قانونی حقوق معوق» معانی ملموس تر و واقعی تری می یابند که زان پس حضور مسئولانه و صبورانه تری از سوی شهروندان قابل انتظار است.
اینک لازم است در تقابل با فضای سرکوب نه تنها عقب ننشست بلکه با دستاویز افعال مدنی تظاهر به اعتراضمان را از هر ماه یک بار به هر روز و همیشه ارتقا دهیم و البته در این مسیر سازمان وارگی و نهادینه کردن جنبش را نیز پیگیری می کنیم.
جنبش سبز که مدعی می باشد فردایی بهتر را برای این سرزمین به ارمغان خواهد آورد، در عرصه سیاسی «مردم سالاری» را از ابزار برآوردن آرزوی ایران آباد معرفی کرده است. اما آنگونه که بر کسی پوشیده نیست تحقق مردم سالاری ،شهروندان مسئولیت پذیر را می طلبد که پیگیرانه حقوق شهروندی را تعقیب کنند.
از سوی دیگر باید پذیرفت که جنبش محکوم به نتیجه گیری می باشد چرا که رفتار حکومت سرکوب در صورت خاموشی جنبش قطعا وحشیانه تر و مخوف تر خواهد شد. باید پذیرفت که نمود تظاهرات اعتراضی منحصر به راهپیمایی های خیابانی با صرف هزینه هایی همچون از دست دادن عزیزان دلیر و اسارت هزاران سبزمرام ،اینک به سرانجامی رسیده که شدت خشونت حاکمیت ،جنبش را با خطر ریزشهای احتمالی روبرو می کند.
بدیهی است که وحدت میان تمامی اعضای جنبش حیاتی است اما با تداوم تقابل خشن و ارتقا توانش سرکوب از سوی رژیم بیم آن می رود که میان فعالین عملی و کنشگران نظری انشقاقی بوجود آید و در این میان پتانسیل های مبارزین بدرستی مورد استفاده قرار نگیرند.
در استراتژی پیش رو جنبش سبز حرکتی را پی می گیرد که بعد از آن تظاهرات اعتراضیش نمود بیشتری در عرصه فعالیت های مدنی روزمره خواهد داشت. این آزمون مهمی است پیشاروی مردمی که برخوردهای قیم مابانه را نفی کرده و مدعی بلوغ اجتماعی هستند. خون شهیدان این ملک و البته خون گرم شهیدان سبز که بر خاک پاک این سرزمین ریخته شده و همچنین دِین رنجش اسرای سبز انگیزه ای مداوم در استمرار پیشروی بسوی ایرانی آباد می باشد.
این مقال فارغ از هر ادعایی تنها به عنوان یک پیشنهاد تقدیم شده و روشن است که برایند نظرات متفاوت در دستیابی به شکل نو ابراز اعتراض اصالت داشته و مورد حمایت جدی خواهد بود.
داریوش سعدین
بیست وهفتم بهمن ماه هشتاد و هشت

تولبار جنبش سبز