مجال مقال
پاورقی هایی از داریوش سعدین
وبگرد های متوهم و خطر فراغت از عملگرایی
این عنوان و توضیحات ذیل آن شاید سبب کدورت خاطر کسانی شود اما صادقانه نیتی جز اصلاح طلبی در عرصه وبلاگ نویسی و دعوت به واقع بینی در مواجهه با نگاره های فضای مجازی ندارد.
در گشت و گذار های چند ساله در اینترنت و دمخوری با عده ای از وبگردان حرفه ای در پاره ای اوقات به کسانی بر خوردم که متاثر از فضای مجازی به نوعی فراغت از عملگرایی دچار شده اند.
ویژگی های هویتی اینترنت از جمله تکثر رایج در آن مجال چندانی جهت کنش های موثر و ملموس فراهم نمی کند و غالبا کلمات ابزار کنش و یا واکنش هستند که آن هم بنابر محدودیت های اعمال شده در ایران لاجرم مخاطبان خاصی را پوشش می دهد.
روح آنچه می خواهم بنویسم را در مطلبی از احمد زیدآبادی با عنوان «جامعه ای اشباع از حرف و سخن» دیده ام که در شهریور هشتاد و شش منتشر ساخته و ضمن ارجاع به این مطلب جهت دوری از دوباره گویی تنها درصدد بر آمدم که این اشباع شدگی را در نگاره های وب متذکر شوم و آسیب هایش را برجسته تر نشان دهم. البته ایراد دیگری را نیز باید متوجه فعالین وب دانست که بنا به دلایلی تنها با اتکا به داده هایی که از اینترنت دریافت می کنند به گونه ای از واقعیت های جاری در جامعه و شرایط حاکم بر زندگی غالب مردم غایب در اینترنت غافل مانده اند.
فعالین وب را شاید بتوان با تسامح به پنج دسته کلی تقسیم کرد:
1- شاغلین در پایگاههای خبری شامل خبر نگاران و تحریریه
2- نویسندگانی و صاحب نظرانی که به اتکای نام و نشان خود فعالیت دارند
3- فعالین در شبکه های اجتماعی اینترنتی که در قالب هویت آن شبکه شناخته می شوند
4- وبلاگ نویسان با دیدگاه های شخصی
5- مخاطبان و خوانندگان
که البته گاها هر کدام از این گروه ها در گروه دیگر موقتا نقشی بازی می کنند.
سه گروه اول که طبیعتا شامل افراد محدودی می شوند و از سوی دیگر بنا بر شناخت از امکانات اینترنت و تجهیزات آن نیز قطعا نمی توان درصد بزرگی از مردم ایران را در قالب دو گروه آخر گنجانید.
پس در اینترنت با جامعه بسیار کوچکی به نسبت جامعه واقعی ایرانیان مواجه هستیم و خوشبختانه آسیب هایش قابل تسری به تمامیت جنبش مردمی سبز نمی باشد.
متاسفانه آژانس های خبری ایران عموما هر کدام به نوعی در سانسور و محدودیت ها گرفتارند و نمی توانند اخبار جامعی از ایران مخابره نمایند که پایگاه های اینترنتی نیز از این حکم مستثنی نیستند.
وبلاگ نویسان نیز به واسطه تعقیب های قضایی اگر با نام واقعی فعالیت داشته باشند مجبور به خود سانسوری می شوند و اگر با هویت های ساختگی وب نویسی کنند چون نمی توان مسئولیت مطالب را متوجه کسی دانست پس تا حدودی غیر قابل اعتماد تلقی می شوند.
در باره نویسندگان و صاحب نظران عرصه های مختلف بحث تا حدودی گسترده تر است ، از سویی آنان که در داخل کشور زندگی می کنند خطوط قرمز حاکمیت را لاجرم در نظر دارند و آنانی که بیرون از کشورند نیز به مدد داشته های دانشی و اطلاعات کسب شده از پایگاه های خبری بستر های مناسب جهت مباحثشان را می جویند اما چون منابع اطلاعاتیشان از اینترنت با محدودیت هایی که ذکرش رفته مواجهند پس با اتکای صرف به اینترنت شرایط را آنگونه که باید و شاید درک نمی کنند و غالبا در فضاهای غیر واقعی ، برنامه های رادیکال و یا پیشنهادات غیر عملی سیر می کنند.
در این راستا بسیار با مقالات گنگ و غیر متناسب با شرایط جامعه ایران از سوی روشنفکران خارج نشین مواجه شده ایم که مخاطب عمده ای هم پیدا نمی کنند .البته نباید این را به تمام مقالات خارج نشینان تعمیم داد و مطالب ارزشمند و مفیدی نیز از سوی اشخاص معدودی که ارتباط واقعی خود با درون ایران را حفظ کرده اند ارائه می شود .
اما در دنیای واقعی ایران و با شرایط اکنون که نیاز به کنش های عمل گرایانه بصورت تظاهرات (برون ریزی های) اعتراضی حیاتی است، به هر حال عملگرایی ِ اعتراضی ِ ملموس را از قالب های خبرنگار و روشنفکر به سبب ماهیت فعالیت و تخصصشان نمی توان توقع داشت.
می ماند توقعات از شهروندان گروههای سوم و چهارم و پنجم که این سه گروه در واقع بخش عمده بدنه حرکت های اعتراضی هستند که بواسطه سطح خود آگاهی طبقاتی هم در عرصه های عمومی و واقعی فعالیت دارند و هم قسمت عمده فعالین وب را تشکیل می دهند.
اینجا اصطلاح «جامعه اشباع از حرف و سخن» در باره فضای اینترنت کاربرد پیدا می کند.
مدیران شبکه های اجتماعی اینترنتی جهت جذابیت سازی معمولا امکانات طرد دگر اندیش را در اختیار فعالین قرار داده اند و اعضا همواره در راستای میلی به عافیت طلبی امکان نمود نظرات مخالف را در میان خود از بین برده اند و در فضایی انحصاری به بریدن و دوختن مشغولند و همواره مشتاق تعریف و تمجید فارغ از شرایط واقعی به دلبخواه هایشان سرگرمند. گاها اینان بنا به مناسبتی دعوت نامه ها و برنامه هایی به امید انجام ارائه می دهند که چون غالبا تبدیل به وبگردان حرفه ای شده اند و اوقات فراغتی ندارند برنامه هایشان کمتر نمود واقعی پیدا می کنند. برنامه هایی ولو کم اثر و کم هزینه که با تبلیغات گسترده در این شبکه ها پوشش داده می شوند اما کننده ای نمی یابند.
فعالین گروه های سوم و چهارم به واسطه فضا های انحصاری که در اختیار دارند ، به قول احمد زید آبادی ،چون معمولا در عمل در جا می زنند ، در ذهنیت رادیکال تر می شوند. در غیاب دگر اندیشی و نقادی جهت تعدیل آرا ،این اذهان رادیکالیزه افراطی سر انجامی جز قطع ارتباط با فعالین عرصه واقعی ندارند و متاسفانه این ممکن است شکاف و ریزش هایی هم میان صفوف جنبش مردمی سبز را در پی داشته باشد.
پس هیچ کدام از چهار گروه اول توانش کارکردی مثبت در عرصه عملگرایی از خود بروز نمی دهند و امید ما برای عملگرایی از فعالین وب تنها منحصر به همان گروه پنجم می شود که خوشبختانه به نظر می رسد درصد عمده ای از فعالین را هم ایشان تشکیل می دهند. انگیزه این نوشتار نیز یاد آوری ارزش این گروه به اعضایش بوده تا با واقع بینی با مطالب منتشره در اینترنت مواجه شده و قضاوتشان با نظر به اقتضاعات واقعی جامعه شکل گیرد بدون آنکه به اینترنت به عنوان یگانه آینه جامعه رجوع کرده و متکی شوند.
به نظر می رسد در فضای ناسالم حاکم بر اینترنت تنها فراغت از تارهای این عنکبوت، دست و پا را برای عملگرایی باز می گذارد و میان میزان اتکا به وبگردی با عملگرایی نسبتی معکوس بر قرار است.
در پایان ضمن یادی از احمد زیدآبادی دربند و دیگر دربندان زندان ایران توصیه ای از او به نقل از مقاله فوق الذکر:
«اگر ما اینقدر قدرت داریم که می‌توانیم هر روزه یک گام رادیکالتر شویم، پس چرا نتوانستیم اجرای قانون اساسی را به همین صورت فعلی‌اش به حاکمان تحمیل کنیم؟ در هر حال، من معتقدم که این جامعه از حرف و سخن و بخصوص سخنان تند و تیز اشباع شده و باید در پی عملی کردن یکی از این سخن‌های هزار بار گفته شده بود. اگر نمی‌توانیم، پس بهتر است مدتی را زبان به کام بگیریم و در کار خویش تامل کنیم شاید راهی پیدا شود.»

داریوش سعدین
هجدهم خردادماه هشتاد ونه

تولبار جنبش سبز