مجال مقال
پاورقی هایی از داریوش سعدین
تقویت رهبری جنبش
برخی در شرایط حال تجمعات و راهپیمایی خیابانی را جزئی از اقدامات غیر مسالمت آمیز به حساب آورده و بنابراین پیشنهاد ترک چنین تظاهرات اعتراضی را می دهند و در صدد پیشنهاد شکل های دیگر اعلام اعتراض هستند.
جدا از فرصت طلبانی که منافع سیاسی شان را در تداوم فضای هیجانی جستجو می کنند گروهی هیجانات موجود را فرصت منحصر به فرد و مغتنمی بر می شمارند که روا می دانند از آن حداکثر استفاده را ببرند ولو با هر هزینه ای که به مردم تحمیل شود.
می دانیم محرک چنین هیجاناتی واقعی است و نباید با چنین واهمه ای از فرصت سوزی راههای کم هزینه و حرکت های نهادینه شده را متروک کرده و سازمان بنا شده بر هیجانات صرف را بر آن ها ترجیح داد. آنچنان که پیامد نا مطبوع بنای چنین ساختاری را در گذشته ای نه چندان دور در پس زمینه ذهنمان داریم و اینک نیز با آن دست به گریبانیم.
به نظر می رسد گروهی از جوانان پر انرژی جنبش سبز هم هنوز باور ندارند که شکل راهپیمایی خیابانی معنی خشونت گرفته و تغییر شکل مبارزه را چندان منطقی نمی بینند.
جای یاداوری است که طبق لغت نامه دهخدا« مسالمت آمیز» یعنی « آشتی جویانه» .
یعنی اساسا «اعتراض مسالمت آمیز» با تسامح در شکل عملی معنایی نزدیک به «اصلاح طلبی» دارد. حالا باید مواضع مشخص باشد که هر کس از جنبش سبز چه انتظاری را دارد. اگر در پی انقلاب کردن و یا چیزی شبیه آن باشد باید بپذیرد مسیری غیر از مسیر جنبش سبز را باید جستجو کند چرا که اقدامات خشونت گریز جنبش بر آوردن مستقیم چنین هدفی را تضمین نمی کند.
در شناخت ماهیت مسالمت آمیز و یا خشونت گرا ی راهپیمایی خیابانی باید آن را در قالب یک پروسه در نظر گرفت. پروسه ای که شامل کنش مردمی و واکنش نیروهای خشن حکومت است. اگر چه مردمی که به راهپیمایی می آیند اهداف خشونت آمیزی را دنبال نمی کنند اما عکس العمل وحشیانه نیروهای رژیم که چنین تجمعاتی را بر نمی تابند حکما سبب می شود که خشونت آمیز بودن به پروسه راهپیمایی آرام مردم تحمیل شود. پس اگر جنبش قرار است مبارزه ای بی خشونت را پی بگیرد نباید راهپیمایی را به عنوان یک آکسیون معمول و دراز مدت همواره ارائه داده و ادامه دهد. هر چند راهپیمایی آکسیون تاثیر گذار و پر قدرتی است که کاربرد آن جهت رسیدن به یک هدف مشخص و عملی در کوتاه مدت قابل چشم پوشی نیست.
در اینکه قهرمانان حقیقی جنبش شهدا می باشند شکی نیست اما با مبنا قرار دادن معنای قهرمان طبق تعریفی که در مقاله «در ستایش قهرمان جویی » تقدیم شده است اگر آقایان کروبی و موسوی را قهرمانان زنده جنبش بنامیم بیراه نیست که به موضع مشترک ارائه شده شان در برابر خشونت اشاره ای داشته باشیم.
هر دو این آقایان به نحوی جنبش را غیر خشونت آمیز معرفی می کنند و آقای کروبی حتی آینده ای را پیش رو می بیند که مردم با گذشت نسبت به خشونت پیشگان رژیم برخورد می کنند. البته گروهی از همراهان جنبش نیز « ببخش اما فراموش نکن» را در سرانجام مطلوب به مردم توصیه می کنند.
(البته به نظر بنده بهتر می رسد که لا اقل با گذشت از آمرین در پی عاملین جنایات بود و با اعلام و اعلان این موضع هم از خطر پیشامد جنایات احتمالی آینده کاست و هم ایجاد نوعی انشقاق و نا فرمانی را در نیروهای حاکمیت جائر دنبال کرد.)
فارغ از این مباحث اگر جنبش سبز آینده ای مسالمت جویانه را با حاکمین ستمکار ولو در مقطعی کوتاه متصور است پس حرکت در مسیر های مستعد خشونت که هزینه های بر گشت نا پذیر جانی را در پی خواهد داشت باید متوقف شده و از آن ها اجتناب کرد.
باید گفت حکومت با به خشونت کشانیدن عرصه های تظاهرات مردمی چندین هدف را پیگیری می کند. از آن جمله تلاش دارد زور آزمایی با جنبش را به سویی ببرد که در آن برتری دارد و هم زمان با تبلیغات سو از جنبش سلب اعتبار کرده و ریزش های گروههای مختلف را تعقیب می کند. ضمن این با دستاویز قرار دادن حضور مردم سبز در پروسه های خشونت آمیز، کنشگران نظری جنبش - که پشتوانه عظیم جنبش می باشند - را به اسارت گرفته و می کوشد آنها را از صحنه مبارزه حذف کند. هر چند منطقا در تقابل خشونت پیشگان حاکم با خیل مردمان سبز ناگزیر موفقیت از آن جنبش نجیب سبز است و دست و پا زدن رژیم تنها شاید این پیروزی را چند صباحی معوق کند اما ثباتی در ستم و خونریزی متصور نیست.
فرا تر از همه بدیهی است که جنبش نیاز به رهبری فکری دارد. البته این به معنایی نیست که رهبریت را منحصر به اشخاص خاصی تعبیر کنیم. اما به نظر می رسد علی رغم وجود اندیشه های پر محتوایی که می تواند جنبش سبز را کم هزینه تر و سریعتر به سرمنزل مقصود برساند هرگز از سوی بدنه جنبش عرصه ای مناسب جهت نمود رهبری فراهم نشده است.
رهبری در عرصه های پر تنش و خشونت آمیز اخیر به درستی فرصت رخ نمایی و کنشگری نمی یابد ولی همگان هم به نیاز مرجع رهبری معترفند.
پس می توان با اجتناب از آکسیون هایی که واکنش های تنگ نظرانه و ددمنشانه حاکمیت آن ها را به پروسه های خشونت آمیز تبدیل می کند دستاورد بزرگی چون هویت یافتن رهبریت برای جنبش سبز به ارمغان آورد.

بیست و یکم اسفند ماه هشتاد و هشت

تولبار جنبش سبز