مجال مقال
پاورقی هایی از داریوش سعدین
هویت طبقاتی جنبش سبز و کارگران یقه سفید
(پیرامون لزوم توجه به الزامات انسجام تشکیلاتی)

علی شریعتی در کتاب « به سر عقل آمدن سرمایه داری » توضیح می دهد ( نقل به مضمون) که سرمایه داری چه ترفندی برای عدم اتحاد کارگران به کار برده و به عبارتی آنهایی که برای ایجاد هویت طبقه کارگر تقلا می کردند را بسوی تشکیل «طبقه در خود » سوق داد.
کارگران که بواسطه ارتباطات نزدیک و مراوداتی که در پی همزیستی در مکانی خاص با یکدیگر می توانستند داشته باشند تا درصدد تجمیع و تشریک منافع بر آیند با اقدامی از سوی سرمایه داری از مسیر خود منحرف شدند.
یکی از مقابله های سرمایه داری - که به ایجاد طبقه منسجم کارگر خوش بین نبود و از اقدامات احتمالی آنان واهمه داشت- این بود که با پی انداختن ارزشگذاری های نو گروهی از کارگران را « یقه سفید» نام نهاد و آن ها را از نظر حقوق و مزایا شایسته تر از دیگر کارگران قلمداد کرده و ارضا نمود.
نهایتا از اتحاد کارگران برای ایجاد « طبقه ای برای خود » آنها را به سمت « طبقه در خود » روانه کرده و بدین صورت آنان را به گونه ای «بیگانگی طبقاتی» مواجه کرد و همچنان به سلطه خود و استثمار طبقه کارگر تداوم داد.
مارکس نیز پیش از اینها در بررسی وضعیت پرولتاریا معتقد بود کارگران که با تسلط طبقه بورژوا در وضعیت «طبقه در خود» بسر می برند با خود آگاهی و بسط ارتباطات «طبقه در خود» را به «طبقه برای خود» تبدیل کرده و با تجمیع منافع طبقاتی و سازماندهی شده در مقابل طبقه سرمایه دار می ایستند.
همین تحلیل نیز در باب صف آرایی جنبش سبز در برابر طبقه حاکم کارکرد دارد.
بالاخص ارتباط این مقدمه با جنبش سبز را می توان با ذکر مصادیق و بررسی موضع گیری ها و تقابل های درون جنبش ملاحظه و داوری کرد.
1- یکبار در گفتار و کردار نیک آهنگ کوثر کاریکاتوریست خارج نشین که او و یا به روایت دیگر هادی خرسندی دیگر خارج نشین طنز پرداز مفتخر به ابداع اصطلاحی تحت نام «سبزاللهی » می باشند.
2- بار دیگر در واکنش ها به اظهارات آقای محسن کدیور پیرامون شعار «نه غزه ، نه لبنان» که اتهامات و ناسزاهای بسیاری نثار ایشان شد تا جایی که گروهی از فعالین وب که خود را از اعضای جنبش می دانند به گونه از پالایش و دفع ایشان دم می زنند.
3- پیش از اینها نیز خود میر حسین موسوی و مهدی کروبی بابت علایقشان نسبت به آیت الله خمینی و اعتقادشان بر شکل حکومتی جمهوری اسلامی مورد مؤاخذه تند و گاها طرد شدن مواجه شده بودند و اخیرا نیز عده ای لغو آکسیون راهپیمایی را بهانه نواختن ایشان کرده اند.
4- و همچنین رسانه های معتدل و قائل به واقع بینی و عقلانیت همچون جرس که به وابستگی و انحراف متهم شده و تاسف بار اینکه گروه اندکی به ناحق کوس سرسپردگی ایشان به ولایت فقیه را می زنند.
و ...
هر کدام از مصادیق فوق الذکر مجال بسیطی برای وا شکافی و بحث می طلبند مخصوصا دو مورد آخر که نقل استراتژی راهبردی جنبش از خلال مباحثشان بیرون می آید.
مختصر اینکه با درکی صحیح از واقعیت مواضع قدرت و مختصات رویارویی میان جنبش و رژیم باید اذعان کرد که تندروی ها و رادیکالیزه کردن فضا نه تنها هیچ عوایدی نصیب جنبش نخواهد کرد بلکه زمینه استهلاک جنبش بر اثر هزینه های تحمیلی را فراهم آورده و نهایتا جمود و سکون را بر جنبش سبز حاکم خواهد کرد.
اما با اتکا و ارجاع به بیانیه 18 موسوی - که به روایتی تاکنون جامع ترین منشور و برنامه پیش روی جنبش بوده - اعلام تنوع و رنگارنگی اقشار مجتمع زیر بیرق سبز را باید همواره در نظر داشت و بر آن تاکید ورزید.
بدیهی است که تنوع اقشار ماهیتا عدم انطباق نظرات و سلایق را در خود دارد و با این وجود متشکل شدن اقشار گوناگون در جنبش سبز حول هدف واحدی است که هر چند در همان منشور جز به جز از آنها نام برده می شود ولی می توان در یک کلام آن را «مطالبه حقوق مدنی» قلمداد کرد.
احقاق حقوق مدنی نیز با هر تعریفی اجازه ابراز هر سلیقه و منشی را در خود دارد.
مثال اینکه می توان گروهی را در جنبش متصور بود که در جهت استقرار رژیمی سوکولار تلاش می کنند و در عین حال همسنگرشان گروهی دیگر که برپایی حکومت مذهبی اصیل را غایت هدفشان می پندارند. به هر روی در آینده ای با اصالت حقوق مدنی شهروندان ، حاکمیت اکثریت با احترام به حقوق اقلیت معین کننده شکل رژیم مستقر خواهد شد.
اما اینک جنبش نیازی مبرم به سازمان منسجم و کنش فراگیر و متحد دارد. در مسیر مبارزه برای احقاق حقوق، اعضای جنبش فارغ از تک روی و استبداد باید به متشکل شدن و نمودار کردن هویت طبقاتی بیاندیشند. قرار نیست از هم اکنون به یار کشی و اثبات خود پرداخته و غنیمت بدست نیامده را تقسیم کنیم. سو تفاهمات پیش آمده میان اعضا نیز شاید ناشی از عدم درک هویت راستین جنبش بوده ولی قطعا بی صبری و خود بینی از عوامل موثر بر آن است.
آنچه تقسیم بندی «سبزاللهی» و سبز اندیش می نامیم از جنس همان پی افکندن ارزشگذاری های میان کارگران است که کارگران اشرافی و یقه سفید را از کارگران معمولی و یقه آبی مجزا می کرد. بدبینی نسبت به هر عضو جنبش که نظر شخصی اش را به زبان آورده پیامد همین منش می باشد. اینک آسیبی که حاکمیت مترصد بود به جنبش برساند نا آگاهانه از سوی دوستان فرود می آید.
پذیرفتنی است که افکار عمومی جنبش از اعضا توقع داشته باشند که از جانب خود اظهار نظر کرده و خود را نماینده تمام جنبش معرفی ننماید اما با این حال نیز« گذشت» از لوازم اتحاد جمعی می باشد.
قرار نبوده و نیست که هر کس در پی آن باشد که دیگران را همرنگ خود کند اما در موردی چون اظهارات آقای کدیور به گمان من تنها مصلحت اندیشی سبب شده که ایشان جنبش سبز را حساس نسبت به حقوق هر بشری فارغ از ملیت و قبیله بیاراید همچنان که ما نیز حساسیت افکار عمومی جهان را نسبت به نقض حقوق بشر در ایران انتظار داریم.(1)
به هر حال باید گفت آسیب اصلی آنگاه متوجه جنبش است که با تقسیم بندی ها و زایش ارزشهای کاذب فارغ از هویت طبقاتی به ایجاد طبقه در خود مشغول شویم.
اگر موضعی از سوی آقایان کروبی و موسوی و یا رسانه ها مطابق تحلیل و دیدگاه ما نباشد شاهدی بر خیانت آنان به جنبش نیست و شاید اگر هر عضو جنبش نیز مجال طرح دیدگاه شخصی خود را بیابد به راهی رود که نا متجانس از جنبش به نظر آید.
نقل یک روایت از پیغمبر اسلام بجاست که درباره ابوذر وسلمان که میانشان عهد برادری بسته بود گفته اگر سلمان و ابوذر از تفکر و اندیشه های هم آگاه بودند با هم دیگر به نزاع سختی می پرداختند و اگر ابوذر میدانست آنچه را در قلب سلمان است، هر آینه او را میکشت!
مطمئنا با اتکا به مشترکات است که یک جمعیت متشکل شده و با همدلی هدف واحدی را پیگیری می کنند. اگر همکاری را صرفا مشروط به انطباق بگذاریم شاید حتی دو نفر در کنار هم سازش نکنند.
می توان با تجمیع منافع و شناخت مشترکات در قالب سازمانی منسجم اینک مختصات مبارزه و جبهه بندی ها را درک کرده و مجادلات نظری را به زمان مساعدتری موکول کرد. هر چند از سوی دیگر جبهه ریزش ها درون طبقه حاکم قابل رصد می باشد اما نباید به آن دلخوش کنیم و در این مجال خطیر با بی اعتنایی به تهدیدها و الزامات انسجام جنبش تمرکزمان را بر تصفیه و تسویه حساب ها بگذاریم.
انتقاد از مشی هر عضو جنبش از حقوق انسانی دیگری است اما شاید روا نباشد که گستره انتقاد به توهین و افترا و احیانا جدل برسد و اگر چنین خطایی از کسی سر زد باز هم مصالح جنبش می طلبد که با تساهل و تسامح با آن مواجه شد.(2)
لازمه جنبش متکثر سلایق گوناگون است اما تنها در هدف غایی جنبش که ساختن« ایرانی برای همه ایرانیان» است جای هیچ انحراف و اعمال سلیقه ای نیست.
به نظر می رسد پیش از هر چیز ماهیت و هویت جنبش باید از سوی خود اعضا درک و شناخته شود.
بیایید تا دست در دست هم و فارغ از منیت ها ابهت جنبش را قربانی سخت گیری های بی مورد ، بد بینی ها و طبقه بندی اعضا نکنیم.
ایمان بیاوریم که ما ایرانی ها می توانیم در کنار هم و در قالب سازمانی منسجم حقوق انسانیمان را محقق کنیم.
حقوقی که بیش از صد سال در پی آن شهید داده ایم.

داریوش سعدین
هشتم تیرماه هشتاد و نه


توضیحات:
(1)
مانند این است که در موقعیتی خاص جنبش برای دفاع از خود به فعلی خشونت بار دست بزند و رسانه های کودتا به استناد آن یک اتفاق، جنبش را اغتشاش طلب تبلیغ کنند اما عضو شفیقی در پی زدودن این ایراد از کارنامه جنبش برآید و منطق جنبش سبز را عاری از خشونت معرفی نماید و در توجیه آن تقلایی کند.
شاید این استدلال به نظر گروهی مقبول نیافتد اما به هر حال و فارغ از قضاوت ها پیرامون گفتار آقای کدیور باید گفت جنبش که در پی تشکلی منسجم و سازمانی متحد است باید با تسامح از کنار این اظهارات ولو غیر واقعی بگذرد.

(2)
موسوی و کروبی را نیز باید آنچنان که خود می گویند دو همراه جنبش تلقی کنیم و آنگونه که اقتضاعات یک سازمان و تشکل ایجاب می کند موظف به پشتیبانی اعضا در شرایط خطر هستیم. اگر ایشان بهترین و کم هزینه ترین مسیر دستیابی به اهداف جنبش را از گذرگاه اجرای همین قانون اساسی موجود می دانند ولی دیگرانی مسیر مناسب تری را می شناسند به جای ترویج انشقاق در جنبش راه حل خود را ارائه داده و منطق پیرامونش را توضیح دهند . روا نیست که عدم علاقه به طی این گذرگاه را به خیانت و نادانی منتسب کرد و مصالح تشکیلاتی جنبش را نادیده گرفت.

تولبار جنبش سبز